کـــــــــــافـــی نــــت عصــــــــر جـــــــدیـــــــــــد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه فی جمله اولیائک
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آیا از مطالب وبلاگ راضی هستید؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 189
بازدید ماه : 188
بازدید کل : 28547
تعداد مطالب : 339
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


لوگوی حمایتی حضرت مهدی

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com

حجاب
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394
دیدید وقتی می گیم تهرانی یعنی کسی که اهل تهرانه

حالا اگه با همین دید به کلمه ی "چادری" نگاه کنید

 

میشه معنی کرد:کسی که طرفدار چادره یا کسی که اهل چادره

متاسفانه پیدا میشوند بعضی خانم هایی که "چادری" هستند

اما "چادری" نیستند ،یعنی اهل چادر نیستند

از اون طرف خوشبختانه آقایون با وجودیکه واضحه کلا چادری نیستند

یعنی چادر سرشون نمی کنند،اما خیلی هاشون "چادری" هستند

لزوما" نباید هر خانمی که چادر سرش میکنه با عنوان "چادری"

خطاب بشه . . . !!!

من یک مرد چادری ام 

من تو فضایی دارم زندگی میکنم که نسیمش معطر به

عطر و بوی "چادرخاکی"مادر شیعیان جهان اسلام است . . .

من "چادری" ام چون به چادر مادرم عشق می ورزم . . . .

من "چادری" ام چون رو چادر خواهرانم غیرت دارم . . .

من "چادری" ام چون همیشه اشکم برای چادر عمه ی

مظلومه ی امام زمان عجل الله جاریست . . .

من "چادری" ام چون چادر حجاب رو روی چشمام کشیدم و

فهمیده ام که هر مخلوقی ارزش نگاه ندارد . . .

امیدوارم حداقل همه ی خانم هایی که

"چادری" هستند "چادری" باشند

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
فقر
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست .. فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ... 

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ﺯﻧــﺪﮔـﯽ ............
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮑﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ " ﮐﻠﻢ " ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ .
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺮﮔﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ
ﻫﺴﺖ
ﻭ ﺯﯾﺮ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮒ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﻭ … ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ :
" ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻬﻤﯿﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮐﺎﺩﻭ ﭘﯿﭽﺶ ﮐﺮﺩﻥ؟ "
ﺗﺎ ﺗﻬﺶ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ
ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻮﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﺸﺪﻩ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻠﻢ ﻫﺴﺘﺶ
ﻣﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﻭﺭﻕ ﻣﻲ ﺯﻧﻴﻢ
ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺁﻥ ﭽﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ
ﺩﺭﮐﺶ ﮐﻨﯿﻢ …
ﻭ ﭼـﻘـــﺪﺭ ﺩﯾـــﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿـــﻢ ﮐﻪ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧــﻮﺭﺩﯾﻢ
ﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﯽ،ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺭ ﺭﯾﺨﺘﻨﯽ
ﺑﻮﺩ !
ﺯﻧــﺪﮔـﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ
ﻣﻨﺘــﻈـﺮ ﮔــﺬﺷﺘﻨـﺶ ﻫﺴﺘﯿـــﻢ …

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
خوبی کن و فراموش کن...
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394
958af2871da62fd1cd4b06d22d8f4512-425

 

میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقی توسط موش ها و

سنجاب هایی کاشته شدندکه دانه هایی را مدفون کردند و

سپس جای مخفی آن را فراموش کردند.

خوبی کن و فراموش کن...

روزی رشد خواهد کرد.

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بردبار باش!
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

بردبار باش!

کیف ها توی کیف فروشی ها اگر خوش فرم وخوش قواره اند

به خاطر اینست که پراز کاغذ باطله اند .

اگر آن کاغذ باطله هارا بیرون بریزی از فرم وقیافه می افتند

وکاغذ ها هم دیگر زباله اند وباید دور ریخته شوند .

خشم وعصبانیت چیزی شبیه همان کاغذ باطله است .

اگرفروببری شکل وشخصیت ، پیدا میکنی و

گرنه بیرون بریزی از شکل وشخصیت ومعنویت می افتی .

این است که قرآن کریم دعوت به فرو بردن خشم دارد

ومی فرماید الکاظمین الغیظ

فروبرندگان خشم

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قیمت یه روز زندگی چنده ؟؟؟؟!!!!!!!!
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

قيمت يه روز باروني چنده؟
يه بعدازظهر دلنشين آفتابي رو چند مي خري؟
حاضري براي بو کردن يه بنفشه وحشي توي يه صبح بهاري يه اسکناس درشت بدي؟
پوستر تمام رخ ماه قيمتش چنده؟

چرا وقتي رعد و برق مياد تو زير درخت فرار مي کني؟
مي ترسي برقش بگيرتت؟
نه، اون مي خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضي وقت ها يادمون ميره چرا بارون مي ياد!

اين جوري فقط مي خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همين بارون که کلافت مي کنه که اه چه بي موقع شروع شد،

 کاش چتر داشتم،

بعضي وقتا دلت براي نيم ساعت قدم زدن زير نم نم بارون لک مي زنه.

شده از خودت بپرسي چرا تمام وجودشونو روي سر ما گريه مي کنن؟
اونقدر که ديگه براي خودشون چيزي نمي مونه و نابود ميشن؟
ابرا رو مي گم هيچ وقت از ابرا تشکر کردي؟
هيچ وقت شده از خودت بپرسي که چرا ذره ذره وجودشو انرژي مي کنه
و به موجودات زمين مي بخشه؟!
ماهانه مي گيره يا قراردادي کار مي کنه؟

براي ساختن يه رنگين کمون قشنگ چقدر انرژي لازمه؟
چرا نيلوفر صبح باز ميشه و ظهر بسته مي شه؟
بابت اين کارش چقدر حقوق مي گيره؟
چرا فيش پول بارون ماهانه براي ما نمي ياد؟
چرا آبونمان اکسيژن هوا رو پرداخت نمي کنيم؟

تا حالا شده به خاطر اين که زير يه درخت بشيني و به آواز بلبل گوش کني

 پول بدي؟قشنگ ترين سمفوني طبيعت رو مي توني يه شب مهتابي کنار

 رودخونه گوش کني.قيمت بليتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتيش مي زني که حتي تابلوي گل آفتابگردون رو بخري و

 بچسبوني به ديوار اتاقت

 ولي اگه به خودت يک کم زحمت بدي مي توني قشنگ ترين تابلوي گل

آفتابگردون رو توي طبيعت ببيني.

گل هاي آفتابگردوني که اگه بارون بخورن  

نه تنها رنگشون پاک نمي شه، بلکه پررنگ تر هم ميشن
لازم نيست روي اين تابلو کاور بکشي، چون غبار روي اونو،

شبنم صبح پاک مي کنه و مي بره.

قيمت يه دست سالم چنده؟
يه چشم بي عيب چقدر مي ارزه؟

چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
اينا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالي به حساب حق و حقوق خودت مي ذاري
تا اونجا که اگه صاحبش بخواد مي تونه همه رو آني ازت پس بگيره.
پروردگاري که هر چي داريم از يد قدرت اوست ...

اينو بدون اگه يه روزي فهميدي قيمت يه ليتر بارون چنده؟
قيمت يه ساعت روشنايي خورشيد چنده؟
چقدر بايد بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بديم؟
يا اينکه چقدر بديم تا نفسمون رو، بي منت با طراوت طبيعت زيباش تازه کنيم
اون وقت مي فهمي که چرا داري تو اين دنيا زندگي ميکني!

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافيانت رو هم دست کم نگير
به زندگيت ايمان داشته باش تا بشه تموم قشنگيهاي دنيا مال تـــو

 

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
لطیفه ها و حکایت های فرهنگی ـ اخلاقی
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

 لطیفه ها و حکایت های فرهنگی ـ اخلاقی

تهذیب نفس

آورده اند که «شاگرد سقراط در لحظات آخر عمر استاد، از او پرسید: ما را چه امر می فرمایی که در حق اولاد و عیال تو به جا آوریم؟ گفت: هیچ چیز نمی گویم به شما، بلکه چیزی که همیشه به شما امر کرده ام، این است که در اصلاح نفس خود کمال کوشش و سعی به جا آورید و هر گاه این کار کردید، مرا خوشحال خواهید گردانید».

مبارزه با نفس

روزی دیوجانس با جمعیتی که به سوی تئاتر و مسابقات روان بودند، همراه شد. مردی از روی استهزا از او پرسید که آیا او هم به مبارزه می رود؟ دیوجانس جواب داد: بله، همین طور است، من هم برای کشتی گرفتن می روم. مرد پرسید: رقیبت کیست؟ دیوجانس جواب داد: رقیب من، خودم هستم و برای مبارزه با خودم می روم. برای من، هیچ کشتی و ستیزی، مانند زمانی که با امیال و رنج های خودم می جنگم، هیجان انگیز نیست».

دوستی

«به بزرگی گفتند: چرا با فلان دوستت که بر انجام گناهان اصرار می ورزد، قطع رابطه نمی کنی؟ گفت: آن دوست من، امروز به فضایل من محتاج است. شرط دوستی اقتضا می کند که من به وسیله دوستی، دستش را بگیرم و به فضل خدا، او را از کارهای زشت باز دارم و از آتش دوزخ برهانم».

زهد

«عارفی را پرسیدند: به این مقام چگونه رسیدی؟ گفت: آن را به هیچ یافتم. پرسیدند: چگونه؟ گفت: به یقین دانستم که دنیا هیچ است؛ ترک آن کردم و به این مقام رسیدم».

صبر

«بزرگی را از بزرگ ترین بردباری پرسیدند، گفت: هم نشینی با کسی که خُویش با تو سازگاری ندارد و دوری از او ممکن نیست».

قناعت

«مردی بر عارفی گذشت که نان و سبزی و نمک می خورد. به او گفت: ای بنده خدا! از دنیا به همین خرسندی؟ گفت: خواهی کسی را به تو نشان دهم که به بدتر از این خرسند است؟ گفت: آری! گفت: آن که به عوض آخرت، به دنیا خرسند است!»

تقو

«مردی به زاهدی گفت: تقوا را توصیف کن. او گفت: اگر به سرزمینی پر خار وارد شوی، چگونه رفتار می کنی؟ او گفت: پرهیز و حذر می کنم. زاهد گفت: در دنیا نیز چنین کن که تقوا همین است».

ذکر و یاد خد

«شخصی خدمت آیت اللّه میرزا عبدالعلی تهرانی رحمه الله رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد. آقا فرمود: روزی سه دقیقه به یاد خدا باش. بعد از لحظاتی فرمود: اگر دو دقیقه هم شد، عیبی ندارد».

عفو و گذشت

«به بزرگی گفتند: فلانی از تو غیبت کرد. او در جواب، طبقی از رطب برایش فرستاد و گفت: شنیده ام که اعمال نیک خود را برای من فرستاده ای، خواستم کار تو را تلافی کرده باشم. ازاین رو، این طبق خرما را تقدیم نمودم».

خدمت به خلق

«مردی از عارفی پرسید: از خلق به حق، چند راه است؟ عارف گفت: به عدد هر ذره ای از موجودات، راهی است به حق، ولی هیچ راه نزدیک تر و بهتر و سبک تر از آن نیست که راحتی به کسی برسد. ما بدین راه رفتیم و همه را به آن وصیت می کنیم».

خاموشی

«بزرگی را از علت سکوتش پرسیدند: گفت: از آن رو که هیچ گاه بر خاموشی خویش پشیمانی نخوردم و چه بسیار که از سخن گفتن پشیمان شدم».

ایمان

«گویند هنگامی که حضرت یوسف علیه السلام را در بازار مصر در معرض فروش قرار دادند، مردی با دیدن چهره پاک و معصومانه آن حضرت، متأثر شد و رو به مردمی که برای خرید و فروش او جمع شده بودند، گفت: به این کودک غریب و بی گناه رحم کنید و با او مهربان باشید! حضرت یوسف علیه السلام که با وجود سن کم، ایمان و اعتماد به نفس کاملی داشت، به آن مرد رو کرد و گفت: آن کس که خدا را دارد، گرفتار غربت و تنهایی نمی شود».

حسن خلق

«مردی حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و پرسید: دین چیست؟ حضرت فرمود: اخلاق نیکو. دوباره از سمت راست آمد و گفت: دین چیست؟ فرمود: اخلاق نیکو. باز از طرف چپ آمد و سؤال کرد: دین چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله پاسخ داد: حسن خلق».

تواضع

«حکیمی را گفتند: گفت کدام حقیقت روا نیست؟ گفت: آنکه مرد از نیکی های خود بگوید».

ازدواج

«زنی به امام باقر علیه السلام عرض کرد: من تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم. حضرت پرسید: چرا؟ گفت: برای رسیدن به فضیلت و کمال! حضرت فرمود: از تصمیمت برگرد. اگر ترک ازدواج فضیلتی داشت، حضرت زهرا علیهاالسلام به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود. چنین نیست که احدی در فضیلتی بر وی پیشی گیرد».

فقر

«گویند: عارفی چون این سخن شنید که دو نعمت است که سپاس داشته نشده است: سلامتی و امنیت، گفت: این دو، سومی نیز دارند که ناسپاس مانده است؛ چه سلامتی و امنیت را گاه، سپاس دارند. به او گفتند: آن چیست؟ گفت: فقر و آن، نعمتی است که بر منعمانش پوشیده مانده است؛ جز آنان که خدایشان نگاه داشته است».

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پینوکیو و دنیای ما
نویسنده : منتظر...
تاریخ : چهار شنبه 6 خرداد 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

نقد انیمیشن آدمکی چوبین با نگاهی جدید به آدم خاکی امروز و...   

روزی پیرمردی فرهیخته تصمیم گرفت، با دست خود آدمکی چوبین بسازد، لذا چون با اراده و اشتیاق آن را ساخت؛ گرمی وجودش به بدن سرد آدمک منتقل شد و آدمک چوبین و بیجان، جان گرفت و دست و پایش به حرکت درآمد، و خود به تنهایی شروع به راه رفتن نمود. پیرمرد با خوشحالی نام او را پینوکیو گذاشت و به او تذکر داد که اگر این دست و پای چوبین را در راه خیر و سعادت خود و دیگران قرار دهی؛ پاداش تو این است که مانند من صاحب یک بدن واقعی خواهی شد.

 

لذا به این منظور در سر راهت فرشته ای مهربان قرار دادم تا تو را امر و نهی کند و راه را از چاه به تو نشان دهد. پس هر جا او خواست تو را راهنمایی و یار ی کند، به حرفش گوش بده تا به مقصد و هدفت برسی. و چون در خارج از این خانه خواسته ها و جاذبه ها ی انحرافی زیاد است.؛ پس درب خانه را به روی هیچ راهزنی باز نکن و فقط برای کسب علم و معرفت و شناخت این مسیر حرکت کن و اگر روزی از خانه خارج شدی و راه برگشت به خانه را گم کردی به فرشته ی مهربان مراجعه کن و...

آری

  در عالم الست، خدای دانای و مهربان با دست خود آدمی خاکی ساخت؛

"وَ إذ قَالَ رَبّکَ لِلمَلائِکَة إنّی جاعِل فی الأرض خَلیفة " و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: "من در زمین جانشینی خواهم گماشت" (سوره بقره آیه 30)

...خداوند متعال با اراده و  عشق بدن خاکی آدم را خلق کرد و از روح خود در او دمید و آدم جان گرفت و به حرکت درآمد.  به او فرمود من هر آنچه داشتم؛ به امانت به تو سپردم و تو را حامل تمام اسماء الهی کردم. حال اگر تو این دست و پای خاکی و مادّی را در راه من و برای رسیدن و متخلّق شدن به آن اسماء الهی به کار بیندازی، از بشر و آدم بودن عبور می کنی و به انسانیّت می رسی و دست و پای انسانی پیدا می کنی. برای این منظور تو را در زمینی قرار می دهم که پر از جاذبه ها و .. خطرات و راههای انحرافی است. لذا برای اینکه تو از مسیر درست خارج نشوی، فرشتگان و چهارده نور پاک (ائمه اطهار علیهم السلام ) را در مسیرت می گذارم تا راه  خانه و موطن اصلی خود را گم نکنی. حال اگر تو به دلایلی آدرس و مسیر برگشت به من را گم کردی، باید به این چهارده نور پاک مراجعه کنی و به آنچه آنها می گویند گوش فرا دهی تا راه و مسیر انسان شدن را بیاموزی ... .

 پیرمرد بعد از اینکه آدمک چوبین را ساخت، شرایط علم آموزی را برایش فراهم کرد و برای خریداری کتاب، مقداری پول به او داد و فرشته ای مهربان را در کنارش قرار داد؛ تا در راه مدرسه کسی او را از علم و دانش باز ندارد و منحرف نشود؛ امّا در بیرون از خانه، از یک طرف جاذبه ها و بازی ها و ... و نمایش های خیمه شب بازی او را از علم باز می داشت و از طرفی (روباه مکار و گربه نره ) که همیشه درصدد گمراه کردن او بودند، دائم در گوش او می خواندند که برای زیادی مالش، پولهایش را چال کند و به این ترتیب سرمایه ای که او باید در راه علم وکتاب و ... خرج کند را با زیرکی از او ربودند و او را با رؤیاها و خیالهای واهی در کنار چاله های خالی از سکه رها کردند. پینوکیو بعد از اینکه سرمایه اش را از دست داد، پشیمان شد و خواست این ضررش را جبران کند.

خداوند مهربان بعد از خلقت انسان، تمام سرمایه ی حیات را (بالقوّه ) در وجود انسان ریخت و برای اینکه این داشته ها و سرمایه را که در وجود او بالقوّه گذاشته را به فعلیّت برساند و راه به آسمان وجودش بیابد؛ به فرشتگان فرمان داد برای یاری او سجده کنند. لذا همه ی فرشتگان اطاعت کردند و این سجده به آن معنا است که در زمین برای رسیدن به آسمان وجودش راه را بر او باز کنند و به او کمک کنند؛ امّا در این میان شیطان نافرمانی کرد و اطاعت نکرد.

"وَ إذ قُلنَا لِلمَلائکة إسجُدُوا لأدم َفَسَجَدُوا إلّا إبلیسَ أبی وَ أستکبرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرین"

"و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: "برای آدم سجده کنید، همه سجده کردند، جز ابلیس که ابا کرد و برتری جست و از کافران گردید"

 این سجده نکردن شیطان به این معناست؛ که در زمین راه بندگی را بر انسان می بندد و راه های انحرافی را بر او باز می کند تا نتواند به آسمان وجودش دست پیدا کند. لذا دائم در این مسیر او را مشغول جاذبه ها و ....لهو و لعب ( نمایش ها و پارتی های خیمه شب بازی آن چنانی) می کند و در گوش او می خواند که سرمایه ی وجودش را در خاک دنیا دفن کند و داشته های انسان را به نام کیف و خوش گذرانی های کاذب با زیرکی از چنگ او در می آورد و انسان جاهل را غرق در رؤیاهای واهی و خیالی در کنار سرمایه های چال شده اش رها می کندو...

 روباه مکار و گربه نره دائم دور پینوکیو می پلکیدند  و مانع می شدند که او راه علم و معرفت و انسان شدن را بیاموزد. شیطان و نفس امّاره هم دائم حول محور قلب انسان می چرخند و مانع می شوند که مبادا انسان با علم و معرفت و اندیشیدن به سرمایه ی وجودش، آگاهی پیدا کند و راه و مسیر انسان شدن را بپیماید.عاقبت پینوکیو بر اثر جهل و غفلت ... در مسیر راه با دوستانی ناباب همراه شد که او را کاملا از راهش دور می کردند و...

چون نفس انسان بیشتر به شهوات و راحتی دنیا تمایل دارد و  روحیه و شاکله ی او

(میل به غرب و رفتن به آن طرف آب است )

وقتی دوستان پینوکیو از شهر و دیاری صحبت کردند، که زرق و برق و جاذبه ها ی دروغین و راحتی و شادی و کیف وهمی از آن لبریز بود، خیلی زود با آنها همراه شد و دیگر در آنجا نه صدای فرشته ی مهربان به گوش او می رسید و نه نصایح پدری مهربان ...   و او صبح تا شب، غرق در بیخبری و خوش گذرانی و بازی و ... و به حیوانیت مشغول بود تا اینکه یک روز صبح که از خواب بیدار شد؛ خود را کاملا به شکل الاغی دراز گوش ملاحظه کرد و ... تازه حقّه و مکر اومانیزم زمان را درک کرد و فهمید امّا افسوس که دیگر کار از کار گذشته بود و او هر چه سعی می کرد این وهمیّات را به دیگران بفهماند ؛که مانند او بازیچه ی دست شیطان نشوند و فریب جاذبه های رنگارنگ  وهمی و خیالی دو روزه ی دنیا را نخورند؛ مؤفق نمی شد و صدایی جز (عرعر ) از او در نمی آمد.

متأسفانه امروز طبق نقشه های شومی که اومانیزم دهر، برای بشر ریخته و (با مأموریتی که از شیطان گرفته که انسانیّت را از بشر بگیرد) تمام سعی خود را به کار برده تا بشر با رو آوردن به ماهیت و جاذبه های بعد بشری و عالم مادّه، در شادی های کاذبانه ( پارتی ها _رقص و پایکوبی در مجالس آن چنانی) چنان غرق شود؛ که به طور کلی انسانیّت از آنان ساقط شود، تا بتواند بشر امروزی را به حمار و الاغ و حیوانات وحشی تبدیل کند و آنان را دسته جمعی به ابلیس زمان بفروشد.

عاقبت پینوکیو به حال تضرّع و زاری در وجود رسید و از آنجا که ندامت و پشیمانی قلبی یعنی برگشت به وجود است، خدا او را به نهر آب روانی انداخت و مدت زیادی در آب غرق بود و آنقدر از آن آب گوارا نوشید تا خون در وجودش جریان پیدا کرد و صاحب گوشت و پوست و استخوان واقعی شد و به شکل یک انسان واقعی از آب خارج شد.

ای انسان! آیا وقت آن نرسیده که با پشت کردن به جاذبه های شوم  بُعد بشری و با عجز و زاری در وجود او را طلب کنی و طبق فرمایش مکرر خداوند مهربان که دائم در قران شیطان را "عدو مبین" معرفی می کند از او دوری کنی و به سوی خدا برگشت کنی تا خدا توبه و برگشت واقعی را در تو ببیند و تو را در بطن آب که علم و معرفت است بیندازد، تا به شکل و شمایل انسانی واقعی و به کمال رسیده از آب ولایت خارج شوی و به حیات طیّبه برسی؛ إن شاءالله. 

 

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خصلت های خوب . . .
نویسنده : منتظر...
تاریخ : چهار شنبه 6 خرداد 1394

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
السلام علیک یا فاطمه الزهرا ادرکنی
نویسنده : منتظر...
تاریخ : چهار شنبه 6 خرداد 1394

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رساله حقوق سید الساجدین امام سجاد علیه السلام
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 3 خرداد 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

و اکبر حقوق الله علیک ما اوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق ومنه تفرع ؛ ثم (ما) اوجبه علیک لنفسک من قرنک الی قدمک علی اختلاف جوارحک .

ترجمه : بزرگترین حقوق خداوند بر تو حقیست که آن ذات مقدس به عنوان حق خود رعایت آنرا برتو واجب نموده است ؛ حقـی که اصل حقوق است و از آن حقـوق دیـگر منتشر ومتفرع میشود و در درجه دوم حق خودت بر خودت  میباشد ؛ که این حقوق از فرق سر تا کف پای ترا شامل میشود .

فجعل لبصرک علیک حقا و لسمعک علیک حقا و للسانک علیک حقا و لیدیک علیک حقا و لرجلک علیک حقا و لبطنک علیک حقا و لفرجک علیک حقا فهذه الجوارح السبع التی بها تکون الافعال .

ترجمه : پس خداوند متعال بر تو واجب کرده رعایت حق چشمت و حق گوشت و حق زبانت و حق دستهایت و حق پایت و حق شکمت و حق عورتت را ؛که این اعضای هفت گانه ؛ سبب افعال و اعمال تو میباشد و از این اعضا بعنوان وسیله ای برای رسیدن به امیال و آرزوهایت استفاده مینمائی

ثم جعل عزوجل لافعالک علیک حقوقا فجعل لصلاتک علیک حقا و لصومک علیک حقا و لصدقتک علیک حقا و لهدیک علیک حقا ولافعالک علیک حقا

ترجمه : سپس خداوند متعال از برای افعال و کردار تو نیز به عهده تو حقوقی را قرار داد پس بر گردن تو گزاشت حـق نماز و حق روزه و حق صدقه و حق قربانی را و هم چنین سایر افعال و کارهائی که از تو صادر میشود همه را بر عهدهء تو حقـوقی است که از طرف خدای متعال جعل شده است .

ثم تخرج الحقوق منک الی غیرک من ذی ( ذوی ) الحقوق الواجبه علیک و اوجبها علیک حق ائمتک ثم حقوق رعیتک ثم حقوق رحمک .

ترجمه : آنگاه حقوقی را که غیر تو برتو دارد از کسانی که دارای حقوق لازم و واجب الرعایه برتو میباشند و خداوند آن حقوق و رعایت آنرا بر تو واجب نموده است  پس واجب ترین آن ؛ حق پیشوایان ؛ بعد حقوق زیر دستان و بعد حقوق نزدیکان میباشد .

فهذه حقوق یتشعب منها حقوق .

ترجمه : این حقـوقی که ذکر شد ریشه و اصل سایر حقوق است و تمام حقـها به این حقوق برگشته و از آن منتشر میشود

فحقوق ائمتک ثلاثه اوجبها علیک ؛ حق سائسک بالسلطان ؛ ثم( حق ) سائسک بالعلم ؛ ثم حق سائسک بالملک ؛ و کل سائس امام .

ترجمه : پس حقوق پیشوایانی که خداوند برذمه توگزاشته است و رعایت آنرا واجب نموده است ؛سه قسم است ؛حق کسی که پیشوای تو در حکومت است و بعد حق کسی که پیشوای تو در علم است و بعد حق کسی که پیشوای تو در مُلک است و هرکسی که ترا از جهتی اداره کند پیشوای تو به حساب می آید .

و حقوق رعیتک ثلاثه اوجبها علیک ؛ حق رعیتک بالسلطان ؛ ثم حق رعیتک بالعلم فان الجاهل رعیه العالم ؛ و حق رعیتک بالملک من الازواج و ما ملکت من الایمان .

ترجمه : حقـوق رعیت یا کسانی که به نحوی از انحاء  تحـت سرپرستی تو قراردارند نیز سه قسم است  که خداوند رعایـت آنرا بر تـو واجب نمـوده است ؛ کسی که تحـت سیـطره و حکومت تو قرار دارد برتو حقـی دارد و کسی که از تو علم فرا میگیرد برتو حقی دارد زیرا که جاهل رعیت عالم است .

و کسی که تحت تکفـل تو قرار دارد مثل زنی که با او ازدواج نموده ای یا  کسانی کــه مملوک تو هستند همه برتو حقوقی دارند .

و حقوق رحمک کثیره متصله بقدر اتصال الرحم فی القرابه ؛ فاوجبها علیک حق امک ؛ ثم حق ابیک ؛ ثم حق ولدک ؛ ثم حق اخیک ثم الاقرب فالاقرب و الاول فالاول .

ترجمه : اما کسانی رحم تو هستند؛ پس حقـوق آنان زیاد است ؛باندازهء تعداد  اقارب و نزدیکان انسان و خداونـد بر تو واجـب نموده است حق مادرت و حق پدرت  و حـق فرزندانت و.حق برادر و خواهرت و بعد حق سایر نزدیکانت ؛ پس هرکه  قریبتر است مقدم تر است و رعایت حقش در اولویت قرار دارد .

ثم حق مولاک المنعم علیک ؛ ثم حق مولاک الجاری نعمته علیک ( علیه نعمتک ) ثم حق ذی المعروف لدیک ؛ ثم حق موذنک بالصلاه ؛ ثم حق امامک فی صلاتک ؛ ثم حق جلیسک .

ترجمه : بعد حـق مولا و ولی تست که بر تو احسان میکند و بعد حـق غلام و نوکرت هست که تو به او احسان مینمائی و بعد حق کسانی که نسبت به تو احسان نموده اند وبعد حق اذان گوینده برای نماز و بعد حـق کسی که امام تو در نماز است و بعد حـق کسی که هم مجلس یا هم نشین تو میباشد .

ثم حق جارک ؛ ثم حق صاحبک ؛ ثم حق شریکک ؛ ثم حق مالک ؛ ثم حق غریمک الذی تطالبه ؛ ثم حق غریمک الذی یطالبک ؛ ثم حق خلیطک ؛ ثم حق خصمک المدعی علیک ؛ ثم حق خصمک الذی تدعی علیه ؛ ثم حق مستشیرک ؛ ثم حق المشیر علیک .

ترجمه : سپس حق همسایه و حق رفیق و حق شریک و حق مال و حق کسی که به او قرض داده ای و حق کسیکه از او قرض گرفته ای و حق کسی که باتو معاشرت دارد  و حق کسی که مدعی تو میباشد  و حـق کسی که تو مدعی او میباشی و حق کسی که از تو مشورت می خواهد و حق کسیکه تو از او مشورت می خواهی .

ثم حق مستنصحک ؛ ثم حق الناصح لک ؛ ثم حق من هو اکبر منک ؛ ثم حق من هو اصغر منک ؛ ثم حق سائلک ؛ ثم حق من سالته ؛ ثم حق من جری لک علی یدیه مسائه بقول او فعل او مسرّه بذلک بقول او فعل عن تعمد منه او غیر تعمد منه ؛ ثم حق اهل ملتک عامه ؛ ثم حق اهل الذمه ثم الحقوق الجاریه بقدر علل الاحوال و تصرف الاسباب فطوبی لمن اعانه الله علی قضاء ما اوجب علیه من حقوقه و وفقه و سدده .

ترجمه : سپس حق کسیکه اورا راهنمائی نموده ای وحق کسی که ترا راهنمائی کرده هست و حق کسیکه بزرگتر است و حق کسیکه  کوچک تر است ؛ و حـق کسیکه چیزی از تو میخواهد و حق کسیکه تو از او چیزی میخواهی ؛ و حق کسیکه بـدی یا خوبی از او به تو رسیده است ؛ چه از روی عمد یا از روی خطا ؛ اعـم از آنکه آن خـوبی یا بدی گفتار باشد  یا رفتار ؛ بعد حق همه مسلمانها به طـور عموم ؛ و حق غیر مسلمانها کـه در حال جنگ و نبرد با مسلمانها نباشند ؛ وبعد حقوق هر حادثه و پیش آمدی که پیش می آید و اتفاق می افتد .

پس خوشا به حال کسیکه خداوند اورا کمک نماید بر انجام آنچه که بر او واجب  کرده است از حقوق و رعایت آن و توفیقش دهد و راهنمائی اش نماید .

1- حق الله

 فاما حق الله الاکبر فانک تعبده لا تشرک به شیئا ؛ فـاذا فعلت ذلک باخلاص جعــل لک علی نفسه ان یکفیک امر الدنیا و الاخره و یحفظ لک ما تحب منها .

ترجمه : پس حق خداوند که بزرگترین حـق است ؛ بر گردن تو آنست که فقط بنده او باشی و در عبادت و بندگی شرک نورزی ؛ پس وقتی که چنین بودی و بنده مخلص او شدی ؛ خداوند نیز بر خود واجب میکند که دنیا و آخرت ترا کفایت نموده و آنچه را که از دنیا و آخرت دوست میداری برای تو حفظ نماید .

2-. حق انسان برخودش

 و اما حق نفسک علیک فان تستوفیها فی طاعـه الله ؛ فتـودی الی لسانـک حقـه و الی سمعک حقه و الی بصرک حقه و الی یدک حقها و الـی رجلک حقهـا و الی بطنـک حقه و الی فرجک حقه و تستعین بالله علی ذلک .

ترجمه : اما حق خودت بر خودت آنست که از تمام قوه و نیروی خدادادیت ؛ استفـاده کنی و خودت را در مسیر طاعت خداوند قرار دهی ؛ پس ادا نمائی حق زبانت را و حـق گوشت را وحق چشمت را و حق دستت را وحق پایت را و حق شکمت را و حق عورتت را و در ادای این حقوق از خدا کمک بخواهی و به او اتکاء کنی .

حقوق اعضا

3- حق زبان .

و اما حـق اللسان فاکـرامه عـن الخنی و تعویـده علی الخیـر و حمله علی الادب  و اجمامه إلا لموضع الحاجه و المنفعه للدین  و الدنیا و اعفائـه عـن الفضـول الشنعه القلیله الفائده التی لا یومن ضررها مع قله عائدتها و بعد شاهد العقل و الدلیل علیه و تزین العاقل بعقله حسن سیرته فی لسانه و لا قوه الا بالله العلی العظیم .

ترجمه : اما حق زبانت بر تو آنست که از فحشا و منکرات دورش نگهداری و به گفتـن کلمات خوب و نافع عادتش دهی و وادارش کنی که با ادب وخوب سخن گوید و از زیاد گفتن و بیخود چرخیدن در دهان منعش نمائی تا سکوت را رعایت کند مگر در جائی که نیاز به تکلم باشد و نفعی برای دنیا و آخرت داشته باشد و نگزاری سخنی که فائده و نفعی ندارد و جز ضرر و زیان حاصلی در آن متصور نیست؛ از دهان تو خارج شــود بعد از آنکه عقل و نقل بر مضر بودن و بد بودن آن دلالت دارد ؛ زیرا که زینت عاقل به عقلش در خوبی گفتار و درست سخن گفتن است و حول و قوه ای نیست مگر به  حول و قوه خداوند بزرگ .

.

.

.

بقیه در ادامه مطلب

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
دل نوشته
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 3 خرداد 1394

 

ولادت سه نور ولایت بر شما مبارک

ماه میلاد سه پرچم دار عشق

دلبر و دلداده و دلدار عشق

ماه میلاد سه ماه عالمین

سید سجاد و عباس و حسین(ع)

سه نور آمد به عالم پر ز احساس

معطر هر سه از عطر گل یاس

سه نور تابناک آسمانی

حسین بن علی ، سجاد و عباس

دامن علقمه را عطر گل یاس یکی است

قمر بنی هاشمیان در همه ناس یکی است

سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب

نام زیبای اباصالح و عباس یکی است

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

عطر نفس بقیه الله آمد

با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین

یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

شعبان بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد.

خدایا !

تو آنچنانی که من دوست دارم...

پس مرا آنچنان کن که تو دوست داری

) اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه امین

2) کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد

کاش می شد در میان لحظه ها لحظه ی دیدار را نزدیک کرد

میلاد نور پیشاپیش مبارک

3) آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست ؟ آن که بیرون کنداز جان و دلم دست کجاست؟

آن که سوگند خورم جز به سر او نخورم آن که سوگند من و توبه ام اشگست کجاست

4) کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟

5) در کودکی خوانده بودیم" آن مرد درباران آمد"؛ غافل ازاینکه تاآن مردنیاید، باران نمی بارد

6) هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به "ســیــنـــه" بی قرار است

هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که جمعه آید روزی ... و این پایان خوب انتظار است

7) مهدی جان!

سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقت ظهورت

اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم

فرج اقا صلوات

 

8)  عزیز دیدنت را بهانه بسیار داریم اما بها نه

 

اللهم عجل لولیک الفرج

خدایا !

آنچنان زمین گیرم نکن که هنگام ظهور مولا توان برخاستن نداشته باشم ...

اللهم عجل لولیک الفرج

مهدی جان !

روا بود که گریبان ز حجر تو پاره کنم ...

دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم ...

اللهم عجل لولیک الفرج

تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبرد

دلبر ما دل ما برد و ز ما رخ ننمود

اللهم عجل لولیک الفرج

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که دلشکسته ایم و خسته ایم نه

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ...

دوباره صبح ٫ ظهر ٫ نه ! غروب شد نیامدی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد ...

اللهم عجل لولیک الفرج

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات

بر جان و دل صبور مهدی صلوات

تا امر فرج شود مهیا بفرست

بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

اللهم عجل لولیک الفرج

بی تو ای صاحب زمان

بی قرارم هر زمان

از غم هجر تو من دلخسته ام

همچو مرغی بال و پر بشکسته ام

اللهم عجل لولیک الفرج

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور

سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد

مهدی به میان شیعه برمی گردد

اللهم عجل لولیک الفرج

اگر تو نیایی سیلی ظالمان همیشه بر گونه مظلومان می خورد و صدای ظالم همه جا به گوش می رسد ...

اللهم عجل لولیک الفرج

کامل بتاب و رخ بنما ...

اگر تو یاری کنی جسمم آرام می گیرد...

پس فکری برای دل بی تابم کن ...

اللهم عجل لولیک الفرج

فقط توئی که می توانی داد عدالت سر دهی ... چون تو زاییده حقی ...

اللهم عجل لولیک الفرج

به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم ...

اللهم عجل لولیک الفرج

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عیدتون مباررررررررررررررررررررررررررک
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 3 خرداد 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا اباعبدالله یا حسین بن علی یا سید و سالار شهیدان ادرکنی

السلام علیک یا اباالفضل عباس بن علی یا قمر بنی هاشم یا اباالغوث ادرکنی

السلام علیک یا علی بن الحسین یا زین العابدین ادرکنی

السلام علیک یا حجه بن الحسن العسکری یا اباصالح المهدی ادرکنی

این اعیاد بزرگ رو خدمت امام زمان تبریک و تهنیت عرض می نمایم

همچنین خدمت تمامی شما تبریک و شادباش عرض می نمایم

انشاءالله در کنار آقامون مولامون حضرت بقیه الله علیه السلام این اعیاد رو جشن بگیریم بزودی

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نمونه هایی از زندگی محترمانه ی حضرت امام قدس سره در رفتار با همسرشان:

همسر شهید محلاتی به نقل از همسر بزرگوار خود می گوید:

امروز حضرت امام قدس سره فرمودند:
« طلبه های متأهل نباید شب ها مطالعه کنند. بلکه شب ها را به رسیدن به امور زندگی و رسیدگی به زن و فرزند گذرانده، سحرها را به مطالعه اختصاص دهند ».
امام د روصیت نامه ی خود به فرزندش می فرماید:
« حقوق بسیار مادرها را نمی توان شمرد و نمی توان به حق ادا کرد. حق یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد، ارزنده تر است.
همسر امام قدس سره:
« حضرت امام به من خیلی احترام می گذاشتند و خیلی اهمیت می دادند. هیچ حرف بد یا زشتی به من نمی زدند. امام حتی در او ج عصبانیت هرگز بی احترامی و اسائه ی ادب نمی کردند، همیشه در اتاق جای بهتر را به من تعارف می کردند ».
دختر امام قدس سره:
« برخورد حضرت امام با همسرشان در عین صمیمیت و محبت بسیار محترمانه بود. در تمام مسایل شخصی و خانوادگی نظر خانم محترم بود. و ایشان هیچ گونه دخالتی در امور داخلی منزل نداشتند ».
همسر امام قدس سره:
« من تا نمی آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی کردند. به بچه ها هم می گفتند صبر کنید تا خانم بیاید ».
دختر امام قدس سره:
« اگر بگویم که در طول شصت سال زندگی، زودتر از خانم دستشان توی سفره نرفت، دروغ نگفته ام. اگر بگویم کوچک ترین توقعی از ایشان نداشتند، دروغ نگفته ام؛ حتی در طول این سال ها یک لیوان آب هم از خانم نخواستند.
قسمتی از نامه ی امام قدس سره از ترکیه در زمان تبعید به فرزندشان شهید مصطفی قدس سره:
« لازم به تذکر نیست که باید به مادر و متعلقین با کمال مهربانی و عطوفت رفتار نمایید. مخصوصاً خدمت کنید به مادر، که رضای خدای تعالی در آن است ».
همسر امام قدس سره:
« احترام مرا نگه می داشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم، همیشه می گفتند جارو نکن و اگر می خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، می آمدند و می گفتند: بلند شو، تو نباید بشویی. من پشت سر ایشان اتاق را جارو می کردم. یک روز وقتی ظرف می شستم امام فرمودند: فریده بدو خانم دارد ظرف می شوید؛ حتی وقتی وارد اطاق می شدم، به من نمی گفتند در را پشت سرم ببندم ».
همسر امام قدس سره:
« اگر بچه ها پیش امام می رفتند، من حضور نداشتم به بچه ها می گفت: بروید داخل حیاط، مادرتان تنهاست. بروید پیش مادرتان صحبت کنید ».
همسر امام قدس سره و روز زن
نوه ی امام می گوید:
« [ امام ] پول به ما می دادند، می گفتند پول را بگیرید برای روز مادر، برای مادرتان هدیه بگیرید ».

 
انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نهیب قرآن درباره مسخره کردن همسر
نویسنده : منتظر...
تاریخ : شنبه 2 خرداد 1394

نهیب قرآن درباره مسخره کردن همسر

دعوای زن و شوهر

انتقاد زن و مرد از یکدیگر در زندگی مشترک باید طوری انجام بگیرد كه شخصیت طرف مقابل پایمال نگردد و این امر وقتی عملی می شود كه شخص انتقاد كننده در درجه اول، كمالات و فضایل انتقاد شونده را مورد تایید و پذیرش قرار بدهد و پس از آن از عملی كه انجام داده، سوال نماید.

 

 


فراموش نکنیم که همه افراد انسانی اعم از كوچك و بزرگ، روستایی و شهری، بی سواد و تحصیل كرده، فقیر و غنی و زن و مرد دارای شخصیت هستند، زیرا هر كس بالفعل كمالاتی دارد و در عین حال می كوشد تا فضیلت های دیگری را به دست آورد.

امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) نقل كردند كه آن حضرت درباره انسان ها فرمودند: انسان ها همانند معادن گران بها و ارزشمند هستند بنابراین تمام افراد انسانی دارای ارزش و شخصیت هستند و هرگز هیچ انسانی نباید تحقیر شود.

پروردگار متعال در آیه 70 سوره اسرا به صورت های گوناگون كرامت و شرافت انسان را بازگو كرده و می فرماید: فرزندان آدم را گرامی داشتیم و در خشكی و دریا بر نشاندیم و از چیزهای پاكیزه روزی شان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان خویش برتری بخشیدیم.

بدون تردید انسان ها نیازمند حفظ شخصیت خویش هستند و همه افراد دوست دارند رفتار و كردارشان مورد تایید دیگران قرار گیرد چرا كه تایید شدن از سوی دیگران به آدمی جان تازه ای می بخشد. اما نكته بسیار ظریف و حساسی كه نوعا از آن غفلت داریم این است كه تمامیت وجودی هر فرد وابسته به شخصیت اوست؛ یعنی اگر شخصیت فردی لطمه ببیند همه هستی خود را از دست می دهد و اگر چه از نظر ظاهری همانند دیگر افراد زنده راه می رود و سخن می گوید، ولی پویایی، تحرك و ابداع در او مشاهده نخواهد شد، زیرا چنین انسانی موجودیت خود را از دست داده است.

بنابراین برای توسعه و گسترش فعالیت ها و تلاش ها نخست باید شخصیت انسان ها را محفوظ داشت، چرا كه عدم توجه به این نكته مهم ضایعات جبران ناپذیری به اجتماع وارد می كند.

یكی از مسائل زیربنایی و بسیار حساس كه رعایت آن در زندگی خانوادگی لازم و ضروری به نظر می رسد، حفظ شخصیت زن و مرد توسط یكدیگر است. زن و مرد به خاطر استحكام خانواده هر دو موظف هستند حرمت یكدیگر را حفظ كنند و هرگز رو در روی یكدیگر قرار نگیرند، زیرا دشواری های خانوادگی وقتی آغاز می گردد كه زن و مرد در برابر یكدیگر ایستاده و پرده حرمت از میان آنان برداشته شود. بدیهی است كه این كار بسیار ظریف و دقیق است و هنرمندی و هوشمندی لازم دارد.

امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) نقل كردند كه آن حضرت درباره انسان ها فرمودند: انسان ها همانند معادن گران بها و ارزشمند هستند بنابر این تمام افراد انسانی دارای ارزش و شخصیت هستند و هرگز هیچ انسانی نباید تحقیر شود

 

 

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کـــــــــــا




آمار مطالب

:: کل مطالب : 339
:: کل نظرات : 17

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 33
:: باردید دیروز : 28
:: بازدید هفته : 189
:: بازدید ماه : 188
:: بازدید سال : 1904
:: بازدید کلی : 28547

RSS

Powered By
loxblog.Com